روبروی گنبد طلایی رنگ امام رضا که میایستی، ناخودآگاه، دلت مانند کبوتران پر میکشد، به گرد حرم میچرخد و بالهایش را به پنجره فولاد گره میزند!
دلت شفا میخواهد، هربار که شفا گرفته، در تمام وجودت صدای نقارهخانهی دلت را شنیدهای، و اینبار نیز دلت هوای آن صدا را کرده!
دلت جواز کربلا میخواهد، همه میگویند ادارهای که جواز عبورش را امضا میکند، همینجاست! مدیر این بارگاه با قرعهکشی دلهای عاشق، جواز عبور امضا میکند! هر که عاشقتر، در اولویت!
اینبار، نیز اگر با دل عاشق آمدهای، دست ادب بر سینه بگذار و سلامی بده! یعنی در حقیقت پاسخ سلامی بده، چرا که اگر اذن سلام کردن پیدا کردهای، خود گواهی است بر این که قبلا به تو سلام داده شده!
فرقی نمیکند با چه دلی آمده باشی، کافیست کمی عاشق باشد! و عشق پاکی را لبیک گفته باشد! در این بارگاه گناهکار کنار بیگناه قدم میزند و همه اذن دخول دارند! اذن دخول را که خواندهای؟!
در پایانش به خدا میگویی، با من آنطور رفتار کن که تو شایستهی آنی! پس دیگر به گناه دل نیست! اما هرچه دلت از بار گناه سبکتر باشد کبوتر دلت راحتتر پر میکشد و به گرد حرم میچرخد.
دلت را صاف کن، دستانت را به نشانهی ادب بر سینه بگذار، چشمانت را بر روی پلیدیها ببند و بر پاکیها باز کن! قدمهایت را آهستهتر بردار، چرا که نکند بال ملائک آسیبی ببیند! و با تمام اعضا و جوارحت سلام بده!
سلام بر اولین آسمان وجود، بعد از هفت آسمان عشق!
سلام بر مولای غریبی که نشانهی غربتش این است که همیشه یار غریبان بوده است!
سلام بر خورشید ایران زمین، که اگر او نبود سرزمینم، خاموش و تاریک بود!
سلام بر همهی خوبیها، سلام بر آقا امام رضا (ع).
میلاد امام رضا (ع) بر همهی دوستداران حضرتش مبارک باد.